گزارش عطر حرم؛

ملاعباس تربتی خورشید عرفان در تربت حیدریه

ملاعباس تربتی خورشید عرفان در تربت حیدریه به گزارش عطر حرم، آخوند ملاعباس تربتی عالمی بود که از خود رسته و به خدا پیوسته بود و نفس را در درون خود قربانی کرده بود.



خبرگزاری مهر، گروه استان ها- مریم سالاری اکبربادی: منطقه تربت حیدریه از زمان های قدیم تا کنون محل تبلور و خاستگاه علما، عارفان، و اندیشمندان بوده که مایه مباهات مردم منطقه، ایران و حتی جهان اسلام شده اند. آخوند ملاعباس تربتی عالمی بود که از خود رسته و به خدا پیوسته بود و نفس را در درون خود قربانی کرده بود.
مرحوم آخوند ملاعباس راشد تربتی در سال ۱۲۸۸ قمری مصادف با ۱۲۵۰ یا ۱۲۵۱ شمسی در پانزده کیلومتری شرقی تربت حیدریه، روستای کاریزک ناگهانی متولد شد و تا حدود چهل سالگی ساکن آن روستا بود.
در وصف این بزرگ مرد تربت حیدریه همین بس که امام خمینی (ره) در رابطه با او اظهار داشت: «آخوند ملاعباس آن چه که تکلیف بود را عمل کرد.»
کتاب «فضیلت های فراموش شده» بخشی کوچک از زندگی نامه این بزرگمرد جهان اسلام را به لحاظ نوشتاری و از زبان فرزند مرحوم به تصویر کشیده که خواندن آن واقعاً انسان را حیرت زده می کند.
علی اکبر تربتی، از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و ملاعباس راشد، حسینعلی راشد و عبدالسلام تربتی، از دیگر چهره های شاخص علمی و فقهی این منطقه به شمار می روند.
زمانی که مرحوم حاج شیخ علی اکبر تربتی، که از شاگردهای مجتهد حوزه درس مرحوم آخوند ملأ محمد کاظم خراسانی بود، از نجف به تربت حیدریه بازگشت، مرحوم ملأ محمد کاظم او را بعنوان مجتهد جامع الشرایط معرفی نمود.
حاج آخوند ملاعباس راشد تربتی را باید در زمره متشرع ترین عارفان و عارف ترین متشرعان قرار داد. او از مردمی ترین شخصیت هایی است که در همان حال از عابدترین آنان بوده است. مردی که برای خدا خویش را وقف مردم کرده بود. بر خستگی و گرسنگی غلبه می کرد و بویی از ریاکاری، عوام فریبی و دنیاداری در وجودش نبود.
مردم او را چنان می دیدند که یک تنه برابر چهار نفر کار می کند. در سوارکاری چالاک و ورزیده بود، هوشمند و مبتکر بود، یکپارچه ادب و معرفت بود، قهرمان مقاومت و استقامت بود، و با این وجود حالات وی در تنهایی و اجتماع از حیث خلوص و خداجویی یکسان بود. چه آنگاه که در وسط بیابان و در فصل زمستان آرام و استوار و با خضوع و طمانینه بر روی یخ ها به نماز می ایستاد، چه آن گاه که در هنگام قحطی دوران جنگ بین الملل اول و زلزله سال ۱۳۰۱ شمسی در خدمت به مردم سر از پای نمی شناخت.
فرزند بزرگوارش مرحوم شیخ حسینعلی راشد در رابطه با پدر بزرگوارش می گوید: «من حسینعلی راشد با برادرم هر دو از طلاب علوم دینی بودیم و پدر من در تمام عمر یک شاهی از وجوهی که نزد او می آوردند به ما نداد. حتی ما را چنان ترسانده و تربیت کرده بود که واقعاً اگر می خواستیم دست به آنها بزنیم خیال می کردیم دست به مار و عقرب می زنیم.»
پیش از انقلاب (در سالهای دهه پنجاه)، بعضی از شاگردان و یاران امام خمینی (ره) در نجف اشرف در باب فضای سیاسی و جو اجتماعی ایران آن روز با امام گفتگو و مباحثه می کردند. امام در مقام توضیح و تشریح مواضع خویش و تبیین ضرورت عمل به مقتضای تشخیص و تکلیف، سر انجام سخنی به این مضمون بر زبان می آورند که: «مرحوم حاج آخوند ملاعباس پدر آقای راشد یک وقت در راه مسافرت وارد قهوه خانه ای می شود. بمحض ورود، همراهان ایشان می بینند که در آنجا چند جوان بساط عیش و نوش پهن کرده اند و مشغول به فسادند. ناراحت و متحیر می مانند که چه بکنند.
حاج آخوند یکراست می رود و به گوشه ای و بدون ذره ای توجه و اعتنا سجاده اش را می اندازد و مشغول به نماز می شود. انگار آنها را اصلاً ندیده است. همراهان هم به نماز می ایستند. افراد دیگری هم که حاج آخوند را می بینند و می شناسند به ایشان اقتدا می کنند. نماز که تمام می شود می بینند از آن جوان ها و آن بساط شان خبری نیست و خودشان رفته اند.»
راوی این خاطره، آقای سید محمود دعایی، می گوید که حضرت امام با استناد به عمل حاج آخوند ملاعباس در مقام بیان و استغنای خویش از اقبال و ادبار دیگران بوده اند. آنگاه با سخنانی بدین مضمون چنین نتیجه گیری کردند که «حاج آخوند ملاعباس آن چه را بعنوان تکلیف تشخیص داد عمل کرد.»
مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی از مراجع تقلید آن زمان، در مورد مرحوم ملاعباس تربتی چنین می فرمود: «حاج ملاعباس، نه تنها از خوبان عالم اسلام، بلکه از خوبان دنیاست.»
فرزندش در باب اوصاف پدر چنین بیان می کند: «با اطمینان می گویم که او مردی بود که نفس خویش را کشته بود.»
این داستان را هم بد نیست بشنوید که من بارها از آیت الله شیخ احمد مجتهدی طهرانی شنیده ام:
همه علما، زهاد و عبادی که مرحوم حاج آخوند ملاعباس تربتی را دیده اند، با دیده تعجب به شخصیت او می نگرند. بنده که ایشان را درک نکرده ام ولی خیلی چیزها شنیده بودم که برخی از آنها را در کتاب فضیلت های فراموش شده مطالعه نمودم.
این کتاب در افراد، به ویژه اهل علم، اثر عمیقی گذاشته و تعبیرات جالبی از آقایان می شنوم. خداوند بر رفعت و مقام و عزت نویسنده بزرگوارش بیفزاید. از مطالبی که خیلی شنیده ام، اینست که صاحب منتهی الامال، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، آن مرد حق و خدا، در مسجد گوهرشاد روی منبر بوده و مجلس پرجمعیت، تا می بیند حاج آخوند ملاعباس تربتی وارد شد، می فرماید: «اینجا، حق و محل حاج آخوند است.» و خود از منبر پایین می آید و احترام می کند. هر وقت حاج آخوند ملاعباس در مشهد بود، مشهدی ها در بردن ایشان به منزل خود، سبقت و تشاح داشتند. قبرش مزار است و خوبان به قبر ایشان مقیدند، تبرکاً و تیمناً.
زندگینامه حاج آخوند ملاعباس راشد تربتی تابحال در کتاب ها، مجلات و روزنامه های معتبر کشور به چاپ رسیده است. از جمله:
مرحوم شیخ حسینعلی راشد
از فرزند بزرگوار ایشان هم تابحال ۲ جلد کتاب از سخنرانی های رادیویی وی تنظیم و به چاپ رسیده است. همینطور کتاب های «در فیلسوف شرق و غرب» و «اسلام و قرآن» هم از ایشان به یادگار مانده است.
مرحوم راشد نقل می کند: «پدرم در روز یکشنبه ۲۴ مهرماه سال ۱۳۲۲ شمسی هجری مطابق با ۱۷ شوال سال ۱۳۶۲ قمری هجری در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته دار فانی را وداع گفت.
نماز صبحش را همچنان که خوابیده بود، خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پایش را به سمت قبله کردند و تا آخرین لحظه هوشیار بود و آهسته کلماتی می گفت، مثل این که متوجه جان دادن خودش بود و آخرین پرتو روح با کلمه لا اله الا الله از لبانش برخاست.
حدود دو سال پیش از فوت بیمار شد و در این زمان گاهی در تربت و گاهی در مشهد بود. حاج آخوند، در تربت حیدریه، در خانه شخصی خود، همان اتاق و محلی که نماز شبهای بسیاری خوانده و «العفو» گفته بود و گریسته بود، دار فانی را وداع گفت.
جنازه حاج آخوند، در مشهد مقدس در آخرین غرفه صحن نو حرم امام رضا ضد السلام (در آن زمان) در زاویه شمال غربی به خاک سپرده شد و چنانکه وصیت کرده بود این آیه قرآن بر سنگ قبرش که بر دیوار آن غرفه نصب گردید، نوشته شد: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید؛ و سگ آنها دست های خویش را بر دهانه غار گشوده بود» (آیه ۱۸ سوره کهف) و در زیر آن نوشته شده بود:
«مرقد بنده صالح خدا، عالم عامل مرحوم حاج شیخ عباس تربتی، پسر مرحوم ملأ حسینعلی کاریزکی که هفتاد و اند سال عمر خویش را به درستی و پاکی و زهد و عبادت و ترویج دین و خدمت به نوع گذرانید…»
و این شعر هم نوشته شده بود:
به تاریخش رقم زد، کلک سالک
به حق دست ارادت داد عباس
بعداً سنگ قبر ایشان توسط حکومت وقت خراب شد و پس از انقلاب، آستان قدس رضوی سنگ قبر جدیدی بر مزار حاج آخوند ملاعباس تربتی نصب کرد. اما عبارات روی این سنگ، عیناً همان عبارات حک شده بر روی اولین سنگِ مزار آن مرحوم است.


منبع:

1403/09/24
11:36:47
5.0 / 5
39
تگهای خبر: اسلام , امام , دین , عبادت
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۳
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس