چگونه می توانم مؤمن باشم، ۱۰؛

تبیین اخلاق اجتماعی شیعه در روایتی از امام علی(ع)

تبیین اخلاق اجتماعی شیعه در روایتی از امام علی(ع) عطر حرم: شیعه آنچه را نیاز ندارد جمع نمی نماید. وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. وَ لَمْ یَسْأَلِ النَّاسَ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛ در برخی از روایات آمده که شیعیان از دشمنان ما چیزی نمی خواهد.



خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خودرا ظهور و بروز دهد. در ساحت های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره ی وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه این که موجب شرمندگی ما باشید. در این جهت حضرت علی (ع) می فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» اهتمام کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش دهم آنرا باهم می خوانیم:
حکایت نوف
نوف بکالی از اصحاب خاص امیرالمومنین (ع) بوده و باتوجه به قرائنی که هست، روایات نابی را نقل کرده است. حالا روایت دیگری از نوف قرائت می کنم. این روایت که مربوط به نوف است حنان بن سدیر از امام باقر (ع) نقل می کند که آن حضرت آنرا از امام سجاد (ع) و ایشان از امیرالمؤمنین (ع) روایت را نقل می کند. این امر بسیار آموزنده است که امام معصوم داستانی را از امیرالمومنین (ع) نقل می کند که مربوط به نوف، که یکی از شاگردان ایشان است. قَالَ عَلِیٌّ لِمَوْلَاهُ نَوْفٍ الشَّامِیِّ ۱، آورده اند: نوف همراه امیرالمومنین (ع) در پشت بام خوابیده بود.
چشم هایش را به امیرالمومنین (ع) دوخته بود و ایشان را تماشا می کرد. نوف می گوید وقتی خوابیده بودم حضرت مرا صدا زد و فرمود: یَا نَوْفُ أَ رَامِقٌ أَمْ نَبْهَانُ؟؛ گویا حضرت توجه کردند و دیدند چشم هایش باز است و خواب نیست. آن گاه فرمودند: بیدار مانده ای یا به چیزی نگاه می کنی؟ قَالَ نَبْهَانُ أَرْمُقُکَ یَا أَمِیرَ الْمُومِنِینَ؛ بیدارم و شما را تماشا می کنم.
در حقیقت بااین پرسش زمینه گفتگو با امیرالمومنین (ع) باز شد. تصور کنید شبی است که امیرالمومنین (ع) برای استراحت خوابیده اند. و برای سحرخیزی آماده می شوند. آن گاه می بینند نوف چشمهایش باز است. می دانستند که او بسیار علاقمند است تا حرف های حضرت را بشنود. بدین سبب ابتدا از او سوال می کند: هَلْ تَدْرِی مَنْ شِیعَتِی؟ می دانی شیعیان من چه کسانی هستند؟ قَالَ لَا وَ اللَّهِ؛ نوف اظهار داشت: نه به خدا نمی دانم.
شیعه کیست؟
قَالَ شِیعَتِی الذُّبُلُ الشِّفَاهِ الْخُمُصُ الْبُطُون؛ شیعیان ما کسانی هستند که لب هایشان از ذکر خدا خشکیده و شکم هایشان از کم خوردن و روزه گرفتن گود افتاده است.
تَعْرِفُ (یا تُعْرَفُ) الرَّهْبَانِیَّةُ وَ الرَّبَّانِیَّةُ فِی وُجُوهِهِمْ؛ وقتی انسان بصورت آنها نگاه می کند، آشکار است که این ها از دنیا اعراض کرده اند، دلبستگی به دنیا ندارند، توجهشان به خداست. رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ؛ شب مثل تارکان دنیا هستند و در روز همانند شیران بیشه.
الَّذِینَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ اتَّزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ؛ در این نسخه اتَّزَرُوا؛ هست ولی ظاهراً غلط است، باید ائْتَزَرُوا؛ از ازار باشد چون همزه تبدیل به تای باب افتعال نمی گردد.
ائْتَزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ وَ ارْتَدَوْا عَلَی أَطْرَافِهِمْ؛ شیعیان من کسانی هستند که وقتی شب تاریک می شود و تاریکی آن فضا را می گیرد، برمی خیزند در صورتیکه لباس ساده ای دارند و ردایی روی دوششان انداخته اند، همانند حالت احرام یا هم چون حالتی که مرده را در قبر می گذارند.

این تعبیر ائْتَزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ؛ را شارحین به شکلی دیگر هم تفسیر کرده اند؛ اما ظاهراً به قرینه بعد که وَ ارْتَدَوْا عَلَی أَطْرَافِهِمْ؛ گمان می رود که حضرت می خواهند بگویند آنان همین یک لباس ساده؛ را دارند.
در این باره بعضی؛ گفته‬ اند: یعنی کمرشان را محکم می بندند. به هر حال ممکنست آن معنا صحیح یا اصح باشد، اما این معنا به ذهن بنده نزدیک تر می آید که شیعیان یک لباس ساده ای دارند.
وَ صَفُّوا أَقْدَامَهُمْ؛ گاهی روی پاها می ایستند.
وَ افْتَرَشُوا جِبَاهَهُمْ؛ و گاهی نیز پیشانی هایشان را فرش زمین می کنند؛ یعنی به سجده می افتند.
تَجْرِی دُمُوعُهُمْ عَلَی خُدُودِهِمْ؛ اشک هایشان بر گونه هایشان سرازیر می شود.
یَجْأَرُونَ إِلَی اللَّهِ فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ؛ نزد خدا می نالند که گردن آنها را از عذاب نجات دهد و آنان را از اسارت هایی که به دست خودشان فراهم نموده اند و از اسارت های شهوت و هوس و شیطان و نفس آزاد کند.
أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ کِرَامٌ نُجَبَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ؛ و اما در روز این علایم از آنها ظهور می کند: اول اینکه بردبار هستند. و قبلاً در روایت دیگری که خواندیم نخستین وصفی که برای شیعیان ذکر شده بود، همین بود که آنان اهل حلم هستند.
هم چنین در این زمینه بیان شد که چون در آن زمان؛ شیعیان در نهایت ضعف و تحت فشار توهین و اذیت و ظلم دیگران بودند، اگر بردباری و شکیبایی نداشتند، مذهبشان را رها می کردند. بدین سبب برای اینکه بتوانند دین و مذهب خودشان را حفظ کنند، می بایست در مقابل ظلم ها و جفاهای دیگران تحمل داشته باشند. پس نخستین صفتی که شیعیان باید دارا باشند، همان حلم و بردباری است. و پس از حلم بیان شده که آنان مردمان دانا و بزرگواری هستند. گاهی منش تعدادی از آدمیزادها بسیار ضعیف است و به چیزهای خیلی کوچک اهمیت می دهند و دنبال آن می روند و اگر چیزی از آنها سلب شود زود ناراحت می شوند.
سادگی زندگی شیعیان
به عبارتی برخی ضعیف النفس هستند. ولی کسانی نیز هستند بزرگوارانه با دیگران برخورد می کنند. اگر اهانت و توهینی هم به آنها شود آنرا ندیده و نشنیده می گیرند. در قرآن کریم در اوصاف متقین عبارت نُجَبَاءُ؛ آمده است. تا این جا بخشی؛ از صفاتی که امیرالمومنین (ع) در ابتدا برای شیعیانشان بیان نمودند اشاره شد. در قسمت دوم این روایت بیشتر روی سادگی زندگی شیعیان تکیه می کنند. یعنی آنان دلبستگی به دنیا و لذایذ و زخارف دنیا ندارند.
یَا نَوْفُ شِیعَتِیَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً فرششان زمین است، یعنی باکی ندارند از اینکه روی خاک بنشینند، آنان؛ دنبال قالی ابریشمی نیستند.
وَ الْمَاءَ طِیباً؛ اگر دسترسی به عطر و انواع ادکلن ندارند که بدنشان را خوشبو کنند از آب استفاده می کنند! وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً؛ تکیه کلامشان قرآن است.
از آن جا که آنان در بند شهرت، مقامات دنیوی و لذایذ دنیوی نیستند، در میان مردم هم شناخته شده نیستند و غالباً گمنامند.
إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا؛ اگر در مجلسی حضور پیدا کنند کسی آنها را نمی شناسد، چون نخواستند خودشان را مطرح کنند.
وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا؛ اگر بنا بوده در مجلسی حضور پیدا کنند و نیامدند کسی احوالشان را نمی پرسد که فلانی چطور شد که نیامد.
شِیعَتِیَ الَّذِینَ فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ وَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ؛ درباره ی تفسیر این کلمه که فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ؛ شارحین بیانات مختلفی دارند. ترجمه اش این است که در قبرها همدیگر را زیارت می کنند.
یک احتمال این است که آن قدر این ها از جامعه فاسد کناره می گیرند که اگر هم می خواهند با هم ملاقات کنند، قرارشان را در قبرستان می گذارند؛ آنجا محل ملاقات و به اصطلاح پاتوقشان است. بعضی دیگر گفته اند آنقدر آنان در غربت به سر می برند که در این دنیا دوستانی که با هم رفت و آمد داشته باشند، ندارند. بدین سبب آنان همدیگر را در عالم برزخ می بینند.

وَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ در روایات دیگری هم که از حضرت صادق (ع) و سایر ائمه نقل شده است روی این مساله خیلی تکیه شده است که شیعیان ما باید مراقب برادران دینی شان باشند. اموالشان را با دیگران تقسیم کنند. یعنی اگر می بینند برادرشان احتیاج به یک مالی دارد، آنرا برای خودشان ذخیر نکنند و اهل ایثار باشند.
در بعضی روایات؛ دیگر آمده است: وقتی عده ای گفتند ما از شیعیان شما هستیم، فرمودند آیا اغنیایتان به فکر فقرایتان هستند؟ آیا در اموالتان مواسات دارید؟ عرض کرد نه؛ فرمود: پس چه شیعه ای هستید؟

وَ فِی اللَّهِ یَتَبَاذَلُونَ؛ در راه خدا بذل و بخشش می کنند. باید اظهار داشت: بذل و بخشش به این معنا نیست که باید ثروت کلانی وجود داشته باشد تا بذل و بخشش بکنند؛ بلکه آنان با دِرْهَمٌ وَ دِرْهَمٌ وَ ثَوْبٌ وَ ثَوْبٌ به یاری می شتابند.
و وقتی یکی از دوستانشان به پول مختصری احتیاج دارد، او به همین اندازه، یعنی یک درهم کمک می نماید. بدین سبب آنان گنجی را مبادله نمی کنند. اگر اینگونه بودند دیگر از شیعیان ما محسوب نمی شدند. در این زمینه مرحوم مجلسی فرمودند: اگر اینگونه نبودند، پس: لیس بشیعة. بدین سبب در این بخش محور این مطالب، ساده‬ زیستی و گمنامی شیعیان بود. یعنی شیعیان در فکر جمع آوری ثروت و به فکر جاه و مقام و شهرت نیستند. البته معنایش این نیست که حتما باید از مال فرار بکنند یا بطور کلی از مقام کناره گیری کنند؛ بلکه منظور این است که آنان در بند دنیا نیستند و دلبستگی به مال و مقام ندارند.
شیعه و خشم و طمع؟
در بخش سوم حضرت بیشتر روی اخلاق اجتماعی شیعه تکیه می کند.
شِیعَتِی مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْکَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ؛ این عبارت در چند روایت دیگر نیز هست.
در این روایت بر دو صفت مذموم که برای حیوانات است تکیه می کند و می گوید شیعیان ما از این صفات مبرا هستند.
نخست این که در میان حیوانات که انسان مشاهده می کند، سگ این خصوصیت را دارد که بی خود حمله می کند. این حیوان اگر کسی هم او را؛ اذیت نکرده باشد، پارس و حمله می کند. بدین سبب شیعیان این اخلاق را ندارند که آماده برای حمله به دیگران باشند یا دیگران را اذیت کنند و در فشار قرار دهند. دوم: صفت دیگری هم از پرندگان نقل می فرمایند که آن هم در میان شیعیان پیدا نمی گردد. مشهور است - به ویژه در میان عرب ها؛ که حریص ترین حیوان کلاغ است.
این حیوان هر چه به دست بیاورد جمع می کند. حتی وقتی هم احتیاج ندارد و گرسنه نیست، باز جمع و یا دفن و ذخیره می کند. می گویند روئیدن درخت های گردو، غالباً بدین سبب است که کلاغ می رود این ها را از جاهای دیگر می دزدد و در جای دیگر پنهان می کند. آن گاه که به درخت گردویی در بیابان برمی خوریم، می پنداریم که آن خودرو است؛ ولی آن درخت همان است که کلاغ کاشته است. حال اینکه آدم بیش از نیازش جمع و ذخیره کند، مصداق این حیوان است.
شیعه آنچه را نیاز ندارد جمع نمی نماید. وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. وَ لَمْ یَسْأَلِ النَّاسَ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛ در برخی از روایات آمده که شیعیان از دشمنان ما چیزی نمی خواهد. در این جا می گوید: وَ لَمْ یَسْأَل الناسِ؛ شاید لفظ ناس اشاره ای داشته باشد به مخالفین. یعنی شیعیان هیچ گاه برای نیازهایشان از مردم چیزی نمی خواهند؛ حتی اگر از گرسنگی بمیرند. یعنی آن قدر عزت نفس دارند که نیاز خودشان را به کسی اظهار نمی کنند.
قرآن کریم می فرماید: یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ… لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً ۲؛ مؤمنانی که خدا را دوست دارند اینگونه اند که: وقتی فقیر هم هستند خودشان را غنی وانمود می کنند و نمی گذارند دیگران فقر آنها را بفهمند. اگر احتیاجی هم داشته باشند به کسی اظهار نمی کنند.
بر فقرشان صبر می کنند تا خدا برایشان فرج بفرستد. البته در این جا حاشیه هایی جزئی وجود دارد. زمانی است که انسان از شدت گرسنگی مشرف به مرگ، می شود، در این جا وظیفه شرعی اش است که حتی از محرمات هم شده استفاده نماید تا زنده بماند. وجوب اکل میته برای خوف از مرگ را بعضی فتوا داده اند و جوازش قطعی، مسلم و اجماعی است. اگر حیات انسان در گرو این باشد که از چیز حرامی بخورد، در غیر این صورت از گرسنگی می میرد، حتما باید همان چیز حرام را بخورد. بدین سبب این روایت برای چنین مقامی نیست. اگر یک وقت زنده ماندن وظیفه شرعی شود و راه و چاره ای دیگر نباشد جز خوردن حرام یا درخواست از دیگری، طبعاً درخواست از دیگری مقدم است بر حرام خواری.

از دیگر خاصیت های اجتماعی شیعه این است که: إِنْ رَأَی مُومِناً أَکْرَمَهُ وَ إِنْ رَأَی فَاسِقاً هَجَرَهُ؛ ما در انتخاب دوست و رفیق و احترام یا بی احترامی به اشخاص معیارهایی داریم. به طور معمول عموم مردم به ثروت مندان احترام می گذارند. ولی به فقرا احترام نمی گذارند. یا به کسانی که مقام و پستی دارند احترام می گذارند، ولی کسی را که پست و مقام ندارد اعتنایی نمی کنند. اما شیعیان ملاک احترام و بی احترامی شان ایمان و فسق است. شیعه اگر مؤمن با ایمان را ببیند؛ چه ثروت مند باشد، چه فقیر، مقام و مسئولیتی داشته باشد، یا انسان گمنامی باشد، به او احترام می گذارد. لباس مندرس و موهای ژولیده افراد ملاک نیست، بلکه ایمان است که ملاک است. بدین سبب شیعیان ما اینگونه اند که: إِنْ رَأَی مُومِناً أَکْرَمَهُ؛ ملاک احترام به کسی را فقط ایمان می دانند نه پول ومقام اجتماعی. وَ إِنْ رَأَی فَاسِقاً هَجَرَهُ؛ اما وقتی با فاسقی مواجه می شوند از او کناره گیری می کنند، بی اعتنایی می کنند.
هَولَاءِ وَ اللَّهِ یَا نَوْفُ شِیعَتِی؛ به خدا قسم این ها شیعه من هستند.
حضرت علی (ع) هم چنین اضافه می کند: شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ؛ مردم از شر این ها در امان هستند و دل هایشان محزون است. پیش تر بیان شد که این حزن، حزن برای آخرت است و به علت عقب ماندن از سیر معنوی است و آن هم در قلب است و ظهوری در ظاهر ندارد. درحقیقت شیعیان دلشان محزون است از اینکه چرا به مقامات عالیه نرسیده اند و از اولیای خدا عقب مانده؛ اند.
حَوَائِجُهُمْ خَفِیفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ؛ نیازشان خیلی محدود است. با یک لقمه نان و یک لباس ساده؛ می توانند حاجتشان را برطرف کنند. این طور نیست که باید با تشریفات ویژه ای زندگی شان اداره شود.
وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ؛ شیعیان عزت نفس دارند و عفیف هستند.
اخْتَلَفَ بِهِمُ الْأَبْدَانُ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ؛ ممکنست بین شیعیان فاصله بیفتد، به ویژه آن زمانی که تعداد آنان کم بوده و در ضعف زندگی می کردند؛ ولی دل هایشان هیچ گاه از هم جدا نیست.
قَالَ: قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُومِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَیْنَ أَطْلُبُ هَؤلَاءِ؟ آنگاه که امیرمؤمنان این اوصاف را برشمرد، گفتم قربانت بروم اینگونه آدم ها را کجا پیدا کنم؟ قَالَ لِی فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ؛ حضرت فرمود: گوشه وکنار پیدا می شوند.
به قول خودمان جوینده یابنده است. بگرد پیدا می کنی. سپس برای اینکه او را دلداری دهد فرمود: یَا نَوْفُ یَجِیءُ النَّبِیُّ (ص) یَوْمَ الْقِیَامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَبِّهِ جَلَّتْ أَسْمَاوهُ؛ پیغمبر اکرم (ص) روز قیامت دست به دامن خداست.

این تعبیر دست به دامن بودن، تعبیر شایعی است، یعنی فقط نظرش به خدا است و از او رحمت می خواهد و او متصل به خداست.
وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجْزَتِهِ؛ من که علی هستم، دامن پیغمبر (ص) را می گیرم، وَ أَهْلُ بَیْتِی آخِذُونَ بِحُجْزَتِی؛ دوده من، فرزندان و بستگان من دست به دامن من می شوند، وَ شِیعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا؛ و شیعیان ما هم دامان دوده (ع) را می گیرند.
پس شیعیان دامان دوده (ع) و ائمه (ع) را، ائمه دامن من را می گیرند و من دامن پیغمبر (ص) را می گیرم و یک سلسله تشکیل می شود. فَإِلَی أَیْنَ؟ وقتی این ها به هم متصل شدند و دامن یکدیگر را گرفتند، و مرتبط شدند به خدا، آن وقت به کجا می روند؟ إِلَی الْجَنَّةِ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ؛ سه مرتبه فرمود به خدا قسم به سمت بهشت می رویم. اگر شیعه شدید و دامن دوده (ع) را گرفتید این نتیجه اش است.
خواندن این احادیث موجب می شود که ما مقداری با فضای فکری و ذهنی ائمه اطهار و دوده (ع) و شیعیان واقعی آشنا شویم. ببینیم برای آنها چه چیزهایی ارزش بوده است. ائمه اطهار از شیعیانشان چه توقعی دارند؟ آیا آن بزرگواران توقع دارند که شیعیان پول جمع کنند، پست و مقام پیدا کنند، در میان جامعه شهرت پیدا کنند و اسم و رسم داشته باشند و عکسشان را به در و دیوار بزنند؟ یا خواسته های دیگری از ما دارند؟ احادیثی که نقل شد جملگی گویای توقعات و خواسته های دوده (ع) از شیعیان بود.
۱. بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۹۱، باب «صفات الشیعة و أصنافهم».
۲. بقره / ۲۷۳.


منبع:

1402/04/20
10:19:21
5.0 / 5
499
تگهای خبر: ائمه , ادكلن , امام , خوشبو
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۳
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس