مهدی حسین زاده یزدی:

فلسفه علوم اجتماعی مانع تمركز برمسائل اجتماعی عینی و انضمامی نیست

فلسفه علوم اجتماعی مانع تمركز برمسائل اجتماعی عینی و انضمامی نیست عطر حرم: یك جامعه شناس اظهار داشت: فلسفه علوم اجتماعی مانعی برای تمركز برای مسائل اجتماعی عینی و انضمامی نیست و فهم صحیح از نظریات اجتماعی را با واكاوی مبانی فلسفی آن می توان هموار كرد.


به گزارش عطر حرم به نقل از مهر، چندی قبل خبر رسمی تأسیس چهار گروه پژوهشی جدید در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران اعلام گردید. طبق گفته دكتر احمد نادری رئیس مؤسسه، این گروه های پژوهشی كه شامل «مطالعات اجتماعی اسلامی»، «سنجش و آمایش فرهنگی-اجتماعی ایران»، «مطالعات اجتماعی گردشگری و میهمان داری» و «مطالعات اجتماعی جهان اسلام» هستند، برمبنای دو اصل نیازمحوری و تأثیرگذاری كاربردی پژوهش های اجتماعی پایه گذاری شده اند. به منظور تشریح ابعاد فعالیت این گروه های تازه تأسیس، گفتگویی انجام شده است با مهدی حسین زاده یزدی، عضو هیئت علمی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نیز رئیس گروه علوم اجتماعی اسلامی در آن دانشكده كه بعنوان مدیر گروهِ جدیدالتاسیس مطالعات اجتماعی اسلامی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انتخاب شده است؛*آقای دكتر بعنوان سوال نخست، لطفاً كمی درباره بسترها و لزوم تشكیل گروهی جدید با عنوان مطالعات اجتماعی اسلامی در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، توضیح دهید.بهتر است در ابتدا اشاره ای به تأسیس گروه آموزشی «علوم اجتماعی اسلامی» در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران كنم. این گروه آموزشی در سال ۱۳۹۱ با زحمات و پیگیری های استاد ارجمند جناب دكتر جمشیدیها، رئیس اسبق دانشكده علوم اجتماعی، تأسیس شد و شامل دو گرایش اصلی «فلسفه علوم اجتماعی» و «دانش اجتماعی مسلمین» است. از همان ابتدای تأسیس این گروه، لزوم و نیاز به شكل گیری و سازماندهی بازوی پژوهشی برای گروه در كنار این دو رشته احساس می شد. بخشی كه بتواند در تأمین و تولید محتوای غنی گروه آموزشی علوم اجتماعی اسلامی نقش اصلی را ایفا نموده و به عبارتی سازمان دهنده ی آینده و مسیر فارغ التحصیلان این دو رشته در فضای تولید علم و پژوهش اجتماعی كشور باشد. به یاری خداوند مقرر است گروه مطالعات اجتماعی اسلامی این نقش و وظیفه مهم را به عهده بگیرد و ظرفیت مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بهترین زمینه برای تحقق این امر است.*به طور مشخص، گروه مطالعات اجتماعی اسلامی مقرر است چه نیازهایی از جامعه علمی و پژوهشی در حوزه علوم اجتماعی را تأمین كند كه تابحال صورت نمی گرفته؟ببینید، حدود هشت دهه از ورود علوم اجتماعی به ایران می گذرد. در این سال ها استادان، دانشجویان و پژوهشگران این حوزه زحمات زیادی كشیده اند و كوشیده اند پدیده های اجتماعی مختلف در ایران را از منظرهای گوناگون نظری مطالعه نموده و تا حد توان نیز به ارائه راهكارهایی برای حل مسائل اجتماعی در ایران پرداخته اند. افزون بر این، در طول این سال ها علوم اجتماعی تقریباً با تمام گرایش هایش به دانشگاه های مختلف ایران راه یافته و استادان این رشته دانشجویان بسیاری تربیت كرده اند. با توجه به همه این زحمات و دستاوردها در فضای علوم اجتماعی ایران و البته با نگاه به تغییرات و پیشرفت های علوم اجتماعی در جهان، هنوز دو نیاز اصلی در فضای علوم اجتماعی ایران احساس می شود: یكی واكاوی فلسفی مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی علوم اجتماعی و تدقیق و تعمیق و بازبینی در آنها، و دیگری، توجه بیشتر به خاصیت های جامعه ایرانی- اسلامی مان در حیطه مسئله شناسی جامعه ما و ارائه راهكارهای متناسب برای حل مسائل اجتماعی. این دو نیاز، لزوم اصلی برای ایجاد یك تشكیلات پژوهشی به منظور تأمین خلأ فوق را نشان داده است.*منظورتان از واكاوی فلسفی علوم اجتماعی چیست؟بگذارید برای تبیین دقیق تر، منظورم را این گونه بیان كنم. می توان چنین ادعا كرد كه تقریباً تمای آباء جامعه شناسی یا خود فیلسوف بوده اند و نامشان در كتاب های تاریخ فلسفه است، مانند آگوست كنت و ماركس، و در مرتبه ای پایین تر، وبر و زیمل؛ یا دستی بر فلسفه داشته اند، مانند دوركیم. می دانید كه ماكس وبر در ابتدای مقاله جذاب و خواندنی «عینیت در علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی»، از پیوند نزدیك مباحث اصلی مقاله اش با آثار ویندلباند و خصوصاً ریكرت صحبت می كند. به نظر شما آیا دانشجوی جامعه شناسی و پژوهشگر اجتماعی كه مثلاً با نوكانتی ها آشنا نیست، می تواند بطور شایسته نظریه های جامعه شناسی وبر را فهم كند؟ می توان ادعا كرد كه آشنایی دقیق با فلسفه غرب شرط درك صحیح از نظریه های اجتماعی است. البته این حرف حكیمانه ای است كه نباید جامعه شناسی و یا بطور كلی علوم اجتماعی را با فلسفه درآمیخت و ما نیز موافقیم این نگاهیم، اما این منافی آن مهم نیست كه “فهم نظریه ها به فهم فلسفه” گره خورده است.*آقای دكتر! این میزان فلسفی كردن علوم اجتماعی موجب رخوت فضای آن و مانعی برای پیگیری مسائل اجتماعی و تمركز بر پدیده های عینی جامعه نمی شود؟ببینید چگونگی ارتباط فلسفه با علوم گوناگون و واكاوی مبانی سه گانه میان علوم مختلف و فلسفه، همواره از موضوعات دقیق و تخصصی در حوزه فلسفه علوم بوده است و طبیعتاً علوم اجتماعی نیز از این بحث ها و بررسی ها مستثنی نیست. فیلسوفان در سراسر جهان از منظرهای گوناگونی به مبانی علوم اجتماعی پرداخته اند و نقدهای بسیاری به آن وارد ساخته اند و اساساً همین نقدها بوده است كه زمینه گفت و گو و مباحثه های طولانی را میان اصحاب علوم اجتماعی فراهم آورده و به یكی از عوامل اصلی تحوّل علوم اجتماعی در دهه های اخیر تبدیل گشته است. متأسفانه در ایران كمتر نویسنده ای به فلسفه علوم اجتماعی پرداخته است و حتی در بعضی از دانشگاه های كشور نیز، فلسفه علوم اجتماعی اصلاً تدریس نمی گردد و دانشجویان با این مباحث مهم آشنایی چندانی ندارند. قریب به اتفاق كتاب های موجود در بازار با سوژه فلسفه علوم اجتماعی نیز، آثار ترجمه شده هستند كه البته برخی از آنها نیز به سبب ترجمه های خیلی مشكل خوان و دشوارفهم، دستاورد چندانی برای استادان و دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی به ارمغان نیاورده اند. این نكته ای مهم می باشد كه فلسفه علوم اجتماعی مانعی برای تمركز برای مسائل اجتماعی عینی و انضمامی نیست بلكه بلعكس، راه ناهموار فهم صحیح از نظریات اجتماعی را با واكاوی مبانی فلسفی آن می توان هموار كرد و تصویری روشن از آن پیش چشم اصحاب این رشته پدیدار نمود. همچنین، با نقدی فلسفی و موشكافانه است كه هم برتری ها و هم كاستی های این علم خودرا نشان داده است. به همین سبب در رشته فلسفه علوم اجتماعی به دنبال آن هستیم تا با نگاه به علوم اجتماعی از منظری عقلانی و با طرح پرسش های فلسفی از علوم اجتماعی، بر عمق و گستره آن افزوده شده و زمینه پویایی و نشاط هرچه بیشتر علوم اجتماعی ایران فراهم شود؛ چونكه مسئله های تازه و پرسش هایی جدید مطرح می كند و اصحاب علوم اجتماعی را همواره به اندیشیدن درباره آنها فرامی خواند. در این رشته تلاش می نماییم در سرفصل هایی مشخص علاوه بر بازخوانی نظریه ها و روش های موجود در علوم اجتماعی و نیز آشنایی مناسب با مكاتب فلسفی مؤثر در علوم اجتماعی، مسائل و پرسش های گوناگون فلسفه علوم اجتماعی را از منظر مكاتب گوناگون واكاوی كرده و علوم اجتماعی برآمده از دل این نقدهای فلسفی را دریابیم. تلاش های سالیان اخیر استادان گروه علوم اجتماعی اسلامی سبب شده تا خدا را شكر این رشته با استقبال بسیار خوبی در بین دانشجویان علوم اجتماعی كشور مواجه شود و الان، بعضی از استادان گروه خیلی از سرفصل های دروس این رشته را در مقاطع كارشناسی و كارشناسی ارشد رشته ها و گرایش های دیگر علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و نیز دانشگاه های دیگر كشور تدریس می كنند.*در صحبت هایتان از رشته دانش اجتماعی مسلمین سخن گفتید؛ سوژه این رشته چیست و اساساً چه نسبتی با گروه جدیدالتاسیس مطالعات اجتماعی اسلامی در مؤسسه دارد؟یكی از نیازهایی كه موجب تأسیس رشته دانش اجتماعی مسلمین در گروه آموزشی علوم اجتماعی اسلامی شد، كم رنگ بودن و كم توجهی به عناصر فكری و اجتماعی ایران اسلامی در مواضع نظری و مسئله شناسی های علوم اجتماعی در ایران است. اجازه دهید برای روشن شدن بحث، مطلبی را از دكتر آزادارمكی كه از پیشگامان در این زمینه هستند، برایتان بخوانم. ایشان در كتاب اندیشه اجتماعی متفكران مسلمان می نویسد: «رویكرد روش شناختی در علوم انسانی و خصوصاً جامعه شناسی به خوبی نمایانگر این معناست كه نفس طرح اندیشه اجتماعی مسلمانان نه تنها ممكن بلكه ضروری می باشد. و در قالب پاسخگویی به مسائل و مشكلات اجتماعی ویژه جوامع اسلامی باید از موضع یك مسلمان و برمبنای اصول و دیدگاه های فكری ناشی از اندیشه اسلامی و تجربه متفكران مسلمان در بررسی مسائل اجتماعی در گذر زمان با این مسائل روبرو شد و چاره هایی در قالب ضوابط و معیارهای اسلامی برای آن پیدا كرد. استفاده از نتایج كوشش های فكری دیگران در عرصه علوم انسانی به هیچ وجه نفی نمی گردد، بلكه صرفاً بر محدودیت ها و كاستی های آن تاكید كرده و حكایت از آن است كه برای پاسخگویی به مسائل جامعه ایران اتكاء اصلی باید بر اندیشه ها و نظریه های مطرح شده در فرهنگ و جامعه ایران باشد؛ هرچند كه در این راه می توان از دیگران ایده گرفت و بعضی از آن ایده ها را به كار گرفت.»البته در تعریف دانش اجتماعی مسلمین اختلاف نظر وجود دارد پس برای تشریح بهتر سوژه من ترجیح می دهم بجای ارائه یك تعریف از حیطه علمی دانش اجتماعی مسلمین، طیفی از پرسش ها را مطرح كنم: ۱٫ چه پدیده های اجتماعی برای اندیشمندان مسلمان مسئله بوده است؟ ۲٫ مواجهه آنان با این مسأله های زمانشان چگونه بوده؟ ۳٫ آیا آنان مسائل اجتماعی را توصیف، تبیین، پیش بینی و حل می كردند؟ و به عبارتی آیا آنان با روش علوم طبیعی به سراغ مسائل اجتماعی می رفتند؟ ۴٫ در صورت پاسخ منفی، با چه روشی به این مهم دست می یازیدند؟ آیا در این میان روش تجربی جایگاهی داشته؟ ۵٫ آیا آنان تنها به دنبال فهم و یا تبیین بودند و یا اینكه تجویز هم داشتند؟ در صورت پاسخ آری، آنان چه غایتی را جهت زندگی اجتماعی در نظر داشتند؟ ۶٫ دستاوردهای آنان چه آورده ای جهت زندگی امروز ما دارد؟ به عبارتی، با عنایت به دستاوردهای آنان، آیا می توان از تحقق دانش اجتماعی مسلمین به مثابه یك رشته علمی (discipline) سخن گفت؟ در صورت پاسخ منفی، آیا این دستاوردها ظرفیت تأسیس دانشی جدید را داراست؟ بنظر من پاسخ این پرسش ها طیفی از دیدگاه ها درباره دانش اجتماعی مسلمین را در برمی گیرد و فرصت توسعه علمی و پژوهش در حوزه مطالعات اجتماعی اسلامی را به وجود می آورد.*منظور شما اینست كه محوریت و هدف رشته بر تولید دانش اجتماعی بوم محور است؟باید صریح عرض كنم كه متأسفانه در ایران و شاید بسیاری دیگر از كشورهایی كه واردكننده علوم اجتماعی بوده اند، به اندازه كافی به خاصیت های بومی و دخالت دادن عوامل وطنی در مواضع نظری و انتخاب پدیده ها و مسائل اجتماعی، توجه نشده است و طبیعتاً این بی توجهی نتایج نظری و عملی بسیاری به بار آورده است. تأسیس رشته دانش اجتماعی مسلمین نتیجه تلاش ما برای پاسخ دادن به این نیاز جامعه علمی ایران بود. البته این نكته را می پذیریم كه عنوان گروه علوم اجتماعی اسلامی و عنوان رشته دانش اجتماعی مسلمین قابلیت برداشت های متفاوت و بعضاً متناقضی را دارد كه اصلاً مدنظر مؤسسان، استادان، دانشجویان و پژوهشگران این گروه نیست. برای مثال، برخی به اشتباه گمان می كنند دانش اجتماعی مسلمین سودای حذف جامعه شناسی را در سر می پروراند! بطور قطع این گمانی نادرست و مخرّب است. ما بر این باوریم كه جامعه شناسی همچون همه علوم دیگر یكی از دستاوردهای علمی بشر است. نه برخورد سلبی و انكاری با دستاوردهای علمی، سنجیده است، نه پذیرفتن بی چون وچرای آن، چنانكه مواجه پیشینیان ما در تمدن اسلامی و تمدن غرب با دستاوردهای علمی تمدن دیگر این ادعا را ثابت می كند. باید جامعه شناسی را به كمك فلسفه علوم اجتماعی بدرستی و با دقت و با تمام پیچیدگی هایش فهمید و دریافت چه قسمتی از آنرا می توان بعنوان دستاوردهایی بشری پذیرفت و به كار گرفت، چه بخش هایی از آن از نظر فلسفی و عقلانی خلل پذیر است و چه بخش هایی از آن، متناسب با بستر و فرهنگ اجتماعی محل تولدش شكل گرفته است. چنانكه گفتیم، فلسفه‌ی علوم اجتماعی تلاش می كند راه این شناخت و تفكیك دقیق علمی و نظری را فراهم آورد و دانش اجتماعی مسلمین می كوشد مواضع نظری و پدیده ها و مسائل اجتماعی ایران اسلامی را جایگزین بخش هایی از علوم اجتماعی كند كه برآمده از مبانی فكری و بستر اجتماعی محل شكل گیری این علوم است با این هدف كه بتواند ضمن استفاده از این دستاورد علمی بشر بر كارایی نظری و عملی آن در ایران اسلامی بیفزاید.*با این توصیفات، سهم و كارویژه گروه مطالعات اجتماعی اسلامی را چه می دانید؟برخلاف فلسفه علوم اجتماعی كه پیشینه ای طولانی دارد و نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف صدها كتاب و اثر پژوهشی در سراسر جهان درباره آن نوشته اند، دانش اجتماعی مسلمین دو مانع اصلی را پیش پای خود می بیند: اول اینكه بعضی از موافقان و مخالفان آن با نگاهی غیرعلمی، انتظار تولید علم بومی در طول ۷-۶ سال بعد از تأسیس این رشته را دارند و دستاوردهای آن تا به امروز را ناكافی و نشان از ناكارآمدی ایده اولیه و عملكرد استادان و دانشجویان و پژوهشگران آن می دانند؛ دوم، اینكه به سبب وجود برداشت هایی نادرست، این رشته بعضاً با مخالفت ها و مقاومت های برخی اصحاب علوم اجتماعی روبه روست كه آنرا رقیب تازه به میدان آمده و پُرمدعایی می دانند كه باید به هر شكلی آنرا از میدان به در كرد! این موانع، بخش زیادی از انرژی استادان و دانشجویان گروه علوم اجتماعی اسلامی و رشته دانش اجتماعی مسلمین را به خود مختص كرده است. طبیعی است در این شرایط تأسیس یك گروه مستقل كه تمركز اصلی خودرا بر حوزه پژوهش و تولید علم مصروف نماید، می تواند به هم افزایی ویژه ای در كنار گروه آموزشی آن منجر شده و سازمان این علم را تكمیل نماید. از طرفی، مشكلات گوناگون دیگری نیز ما را به تأسیس این گروه پژوهشی در مؤسسه رهنمون كرد، كه همچون مهم ترین آنها می توان به فقدان نوعی عدالت علمی و پژوهشی دركشور، بنحوی كه شرایطی انحصاری و غیرشفاف را در تعریف و ارائه پروژه های پژوهشی به دانشجویان و پژوهشگران این حوزه ها به وجود آورده است، اشاره نمود. همین طور نبود نوعی سوژه شناسی و مسئله شناسی بومی در كشور سبب شده است خیلی از موضوعات پژوهش های اجتماعی دانشگاهی و غیردانشگاهی ارتباط وثیقی با فرهنگ و بستر اجتماعی ایران نداشته باشد. از طرفی، ناتوانی در تربیت پژوهشگران متخصص، زبده و كاربلد را از دیگر مشكلات و كاستی های این عرصه باید برشمرد. نگاهی به پایان نامه های كارشناسی ارشد و رساله های دكتری دانشجویان علوم اجتماعی و نیز مقاله های علمی -پژوهشی منتشرشده ایشان، تا حد زیادی بحران تربیت و پرورش نیروی پژوهشگر را گوشزد می كند. پس مجموعه این لزوم ها و كاستی ها در عرصه آموزشی، باعث شده است تا بستری برای پژوهش و گسترش حیطه های این علم با محوریت مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ایجاد شود.


منبع:

1398/05/04
14:13:30
5.0 / 5
4298
تگهای خبر: آموزش , اسلام , اسلامی , دكتر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۵
عطر حرم

atreharam.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر حرم محفوظ است

عطر حرم

عطر و ادکلن و اسانس