در دومین نشست ادیان و بازآفرینی مطرح شد
بازآفرینی اثر هنری با تمسک هنرمندان به معارف دینی
عطر حرم: اصفهان «هنرمندان با تمسک به معارف دینی و اسطوره های آن به بازآفرینی اثر هنری می پردارند و بدون شناخت معارف دینی بومی، و نه وارداتی، نمی توان به فهم دقیق اثر هنری نائل شد.»
این جملاتی بود که در نشست دوم از سلسله نشست های نخستین دوره جایزه ملی داستان و بازآفرینی عنوان شد که پنجشنبه (۳۱ خردادماه) با عنوان "ادیان و بازآفرینی" و با طرح پرسشِ "چه زمانی می توان گفت دین در روایت داستانی بازآفرینی شده است؟" در عرصه هنری استان اصفهان انجام شد.
علی عباسی، نشانه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در آغاز این جلسه اظهار داشت: تفاوت انسان و حیوان در این است که انسان معناساز است و معنا را کشف می کند. به این منظور باید خاصیت کشف کنندگی و فراروندگی داشته باشد. انسان راه می رود با هدف رسیدن به دانشگاه یا شنا می کند با هدف صید ماهی و ورزش می کند با هدف سلامتی، اما یک گربه غذا می خورد که غذا خورده باشد و راه می رود که رفته باشد. حیوانات به اتیسم مبتلا هستند. دین می گوید فرارونده در جهان بالاست ولی اسطوره ها، فرارونده را چسبیده به جهان ما تصور می کند. انسانگراها و اندیشمندان سکولار، وجود فرارونده را تأیید می کنند، اما معتقدند توان دستیابی به آنرا ندارند.
او با اشاره به این نکته که اسطوره، کنشی است که آگاهانه باشد، اضافه کرد: دکارت تنها آگاهی را «نماد» می داند و هر چه غیر از آنرا «نشانه» عنوان کرده است. در مباحث نشانه شناسی که حاصل تفکر سکولار است، اسطوره با نماد سروکار دارد. نماد یعنی دال و مدلول، رابطه ای طبیعی دارند. هنرمند واژگانش نمادین نیست. انسان گرایی نمادها را کنار گذاشته و با نشانه کار می کند. هنرمند در هنگام بازآفرینی واقعی، با آگاهی سروکار دارد و ابزار آن کشف و شهود است. اگر اسطوره ای بنویسید، هستی نوشته است و اگر دینی بنویسید، خداست که نوشته است.
این نشانه شناس، اسطوره را نقل کننده سرگذشت قدسی و مینوی خواند و بیان کرد: «نماد»، فردی است و وقتی جمعی شد، تبدیل به «نشانه» می شود و دیگر «نماد» نیست. «نماد» در کهن الگو ریشه دارد. نمادی که نحو و چینش پیدا می کند و تبدیل به «نماد جمعی» شود، اسطوره متولد می شود. هیچ گاه نمی توان اسطوره جدیدی خلق کرد بلکه شکل های مختلف یک حادثه آغازین را خواهید داشت و اینجا شباهت ادیان و اسطوره به چشم می خورد.
عباسی با تأکید بر وجود انواع گوناگونی از مذاهب، همچون «جاندارگرایی»، یک نوع مذهب است، اشاره کرد: پیشینه آن به پیشا تاریخ و پیش از سکنی گزیدن انسان برمی گردد. در آغاز حیات، هیچ موجود خلاق و آگاهی وجود نداشت. جهان خلق شده اما آگاهانه نبوده است. خداوند خلاقی در این مذهب وجود ندارد. در تفکر جاندارگرایی هرچیزی که با حواس ادراک می شود، روحی دارد. تمام موجودات بدن دارند اما آگاهی ندارند. با اینحال جهان مرئی و جهانی نامرئی وجود دارد. این موارد که گفته شد، حاصل تفکر اسطوره ای است. «پانته ایسم» می گوید بر خلاف این که جاندارگرایی یک موجود واحد خالق آگاه وجود ندارد در پانته ایسم، موجود واحد خالق وجود دارد، اما آگاه نیست.
او توضیح داد: اگر کسی قصد نگارش یک اثر هنری را داشته باشد، آن اثر هنری باید ریشه در کهن الگوها و تخیل ناب خود او داشته باشد. برای این هدف لازم است که هنرمند ریشه در تفکر قرآنی داشته و انسان آگاهی باشد در غیر این صورت بازآفرینی کاذبی خواهد داشت. هنرمند ایرانی نمی تواند از اسطوره زئوس و آتنا الهام بگیرد برای اینکه تجربه زیسته آنها را ندارد و در بافت فرهنگی او وجود نداشته است، اما می تواند از سیاوش و آرش الهام بگیرد. علت شاهکار بودن اثر مولوی این است که ریشه آن در قرآن است.
توجه به مباحث دینی و درک بهترِ بازآفرینی های هنری
همچنین هادی ربیعی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر ایران در ادامه این جلسه اظهار داشت: بطور ویژه ما در دین مسیحیت بازآفرینی را بررسی می نماییم و نسبت به جهان غرب و فرهنگ خودمان شناخت کسب می نماییم. حتی به یک دین خاص نیز با رویکرد های مختلفی همچون کلامی، فقهی، عرفانی و غیره می توان پرداخت. برای ورود به حیطه بازآفرینی در هنر، ناگزیر به شناخت از دین هستیم. بازآفرینی روایت خلاق از هر متن اولیه است. این متن اولیه می تواند داستان کهن، روایتی معاصر، روایتی از جنگ، دیوارنگاره ساسانی، نگارگری معاصر یا متن مقدس باشد. داستان با سایر هنرها ارتباط دارد. دورتادور دیوارهای نمازخانه ای که پاپ مسیحی در آن حضور دارد، تصاویر زندگی مسیح (ع) و حضرت موسی (ع) دیده می شود. دین مسیحیت بعد از دین یهود توسط پیروان یهودیت مورد انتقاد قرار می گرفت و در قرن سوم میلادی رسمیت یافت.
او با اعلان اینکه کتاب مقدس مجموعه ای از کتاب هاست که کتب عهد عتیق و عهد جدید را شامل می شود، اظهار داشت: کتاب عهد جدید شامل ۲۷ کتاب است. عهد جدید، کتاب مقدس خاص مسیحیان است و کتاب عهد عتیق مشتمل بر ۴۶ کتاب یهودیان است. مسیحیان کتاب عهد عتیق را نیز قبول دارند. مسیحیان، تفسیر گونه شناسی را مطرح نمودند و گونه شناسی به این معناست که عهد عتیق را پذیرفتند اما به گونه متفاوتی تفسیرش می کنند تا با اعتقادات مسیحی انطباق داشته باشد و می گویند عهد عتیق، پیشگویی عهد جدید است.
این مدرس دانشگاه، درباب تفسیر داستان های کتاب مقدس توسط مسیحیان اشاره کرد: درمورد طوفان نوح در کتاب مقدس، متفکران مسیحی می گویند این طوفان پیشگویی غسل تعمید در الهیات مسیحیت است و مردم از آب می گذرند و نجات پیدا می کنند و پاک می شوند. حالا این طوفان، غسل تعمید را در نظر ما مجسم میکند. در کتاب خروج ماجرای داستان خروج بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی (ع) از مصر را روایت کرده است. وقتی بنی اسرائیل از نیل عبور می کنند، وارد بیابان می شوند و از حضرت موسی (ع) غذا طلب می کنند. نان هایی از آسمان برای آنان به زمین می رسد. علمای مسیحی این داستان در عهد عتیق را اینگونه تفسیر می کنند که حضرت عیسی (ع) در انجیل یوحنا گفته است که من نان حیاتم، پدران شما آن نان را خوردند تا نجات پیدا کنند و من نان زنده ام که از آسمان نازل شده ام و هر کس این نان را بخورد تا ابد زنده خواهد ماند.
ربیعی افزود: بنی اسرائیل به حضرت موسی (ع) گفتند نان که کافی نیست باید خورشتی همراه آن باشد و حضرت موسی (ع) آنها را نفرین کردند و مارهایی در آن بیابان ظاهر شدند که آنان را نیش زده و بیمار می کردند. پیروان به حضرت موسی (ع) متوسل شدند تا آنان را نجات دهند. خداوند به موسی (ع) گفت مارهایی بساز و روی چوب آویزان کن تا به آنها نگاه کرده و نجات یابند. تفسیر این داستان تداعی کننده تصویر مسیح بر روی چوب دار است تا انسان ها از مرگ به مدلول معنوی نجات پیدا کنند. ماجرایی که در عهد عتیق درمورد حضرت یونس (ع) و ۳ روز و ۳ شب در شکم نهنگ بودن او نقل شده این طور تفسیر می شود که حضرت عیسی (ع) نیز ۳ روز و ۳ شب در گور دخمه ماند و سپس عروج کرد.
او با تکیه بر این که متن مقدس ۳ مدلول ازجمله معنای ظاهری، رمزی و حکمی دارد، اظهار داشت: ۲ مکتب تفسیری در مسیحیت برای تفسیر کتاب مقدس به اسامی مکتب انتاکیه و اسکندریه شکل گرفت. مکتب انتاکیه معتقد بود که برای فهم کتاب مقدس باید ظاهر آن نگاه نماییم و مکتب اسکندریه معتقد می باشد باید معنای آنرا کشف نماییم. مشابه همین مکاتب را در دین اسلام نیز داریم. بحث معنای کتاب مقدس، بحث های پر نزاعی است. در نهایت مکتب اسکندریه پیروز شد و رونق یافت.
این عضو هیئت علمی دانشگاه هنر ایران با اعلان اینکه توجه به مباحث دینی موجب می شود که بازآفرینی های هنری را بهتر تشخیص دهیم، افزود: این مبانی دینی در سینما، انیمیشن، نقاشی و غیره خودرا بروز می دهد. یکی از اصول تفسیر گونه شناسی استمرار وحی است و مسیحیان بر این مبنا معتقدند که آن چه در عهد عتیق آمده، در عهد جدید ادامه یافته است. در همه این تفسیرها مسیح تکرار می شود. مسیحیان باور دارند که مسیح که خدای پسر است، این مصائب را تحمل کرد و با خون خود گناهان بشر را جبران کرد و بشر نجات خواهد یافت.
ربیعی با اشاره به این که هنرمندان مسیحی حضرت دانیال (ع) در لانه شیران را به تصویر می کشیدند و شیرهای گرسنه صدمه ای به حضرت دانیال (ع) نمی رساندند، اشاره کرد: آنان این روایت را اینگونه تفسیر می کردند که همان گونه که خداوند حضرت دانیال (ع) را در لانه شیران حفظ کرد و امنیت به او داد، این مومن مسیحی نیز در گور و در آخرت به همین صورت به امنیت خواهد رسید.
او در مورد تصاویر قربانی کردن حضرت اسحاق (اسماعیل) توسط حضرت ابراهیم (ع)، اظهار داشت: مسیحیان معتقدند این روایت به این دلیل در کتاب عهد عتیق آمده است که برای ما قربانی شدن خدای پسر توسط خدای پدر را پیش بینی نماید.
این مدرس فلسفه هنر افزود: یکی دیگر از اصول بنیادی تفسیر گونه شناسی این است که تاریخ جهان به دو دوره قبل از مسیح ( قبل از لطف) و بعد از مسیح ( بعد از لطف) تقسیم می شود. لطف یعمی چیزی که حق ما نبوده ولی به ما اعطا شده است. بر طبق این دیدگاه متون مقدس کامل قابل درک نیستند. تفسیر کتاب مقدس چون رازی ادامه دار است که مرتب برملا می شود.
ربیعی با اعلان اینکه در ۳ قرن ابتدای مسیحیت، این دین نوظهور، غیر رسمی تلقی می شد و پیروانش توسط یهودیان آزار می دیدند، افزود: مسیحیان مردگان خودرا در گوردخمه هایی درون زمین دفن می کردند برای اینکه اجازه نداشتند در قبرستان دفن شوند. در این دخمه ها نقاشی های قابل تفسیر می کشیدند. برای مثال حضرت نوح در کشتی را نقاشی می کردند و او را به مسیح تشبیه می کردند. تصاویر مبتدی از دانیال (ع) در لانه شیرها و از یونس (ع) در شکم ماهی نیز بر این دیواره ها ترسیم می شد. داستان های عهد عتیق را برای تطبیق دادن با مسیح می آوردند.
او با اشاره به این که بحث های دینی در هنر بازآفرینی می شود و بدین سبب باید ذهنیت پشت اثر هنری را شناخت، اضافه کرد: داستان هایی که مربوط به عهد عتیق بودند روی صلیب طراحی می شدند و تفسیر گونه شناسی از این داستان ها می شود. هنرمندان با روایت خلاق خود، گذشته را بازآفرینی می کردند. برای شناخت غرب باید مذهب و الهیات آنان را نیز بشناسیم.
این مدرس دانشگاه درباب داستان بیوه زن اهل سرفت در کتاب عهد عتیق اظهار داشت: طبق این روایت یکی از پیامبران به یک روستایی سفر می کند. آنجا پیرزنی را ملاقات می کند که در بیابان جستوجو می کرده است. پیامبر به این پیرزن می گوید که من گرسنه ام و اگر غذایی داری به من بده. پیرزن پاسخ می دهد که من پسر بیماری دارم و در وضعیت بدی هستم. به بیابان آمده ام که با جمعاوری مقداری خار، غذای ساده ای برای او فراهم کنم که زنده بماند. هنرمند مسیحی خار و چوب هایی که در دست این پیرزن هست را به شکل صلیب درآورده است و اینطور بازنمایی می کند که این پیرزن برای نجات یافتن از گرسنگی غذا می خواسته است و هدف این بوده که نجات یافتن بشر بعد از به صلیب آویخته شدن مسیح را بازنمایی کند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب